چند روز پیش صحبتهای آقای ده نمکی را در اختتامیه جشنواره فیلم فجر گوش میکردم دلم به حال خودمان سوخت! و همچنین موضوع اهانتی که بقایای جلبکهای سبز در کمال بیشرمی به دختر استاد آواز ایران،آقای علیرضا افتخاری روا داشتند.
در صدا وسیما فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس درست میکنندکه آبروی رزمندگان مارا میبرد واز کسی صدایی بلند نمیشود،همین فیلم همچون سرو که این روز ها در تلویزیون میگذارند.یارو برای نجات یک گلدان که ظاهرا" امانت بوده خود و دیگر همرزمانش را به کشتن میدهد!یا در فیلمی رزمند ه ای دیگر برای نجات جان فقط یک ماهی که تنگ آن شکسته جان خود را ازدست میدهد!
از این دست مثالها زیاد است حتی در سینما :فیلم به نام پدر یا دوئل که هدف متعالی که در دفاع مقدس داشتیم را پست وذلیل میشمارد!در عوض به فیلم اخراجی ها که تنها فیلمی است که هیچ گونه عیبی نمیتوان بر آن گرفت،برچسب ضد دین وضد ارزشها میزنند!احتمالا" بعضی از این افراد اصلا" رنگ و روی جبهه را ندیده اند بویی از دین نبرد ه اند ولی خود را کارشناس دینی سینما می دانند!
موضوع آقای افتخاری و اهانت به خانواده ایشان هم ،انگار پایان ندارد،حتما" در رسانه ها شنیده اید که بعضی افراد مسئول از نمایندگان اصلاح طلب مجلس گرفته تا پدر آقازاده فراری با سران فتنه دیدار میکنند وکسی جرأت نمیکند آنها را باز خواست کند،بازیگران سینما دم از منافق مخملی میزنند وسنگ فتنه سبز را به سینه میزنند اهانتها به نظام و رییس جمهورش میکنند،ولی آب از آب تکان نمیخورد.اما اگر کسی مانند آقای افتخاری عزیز از منتخب ملت دفاع کند یا به حکم رییس جمهور بودنش به وی ابراز علاقه کند،باید از کار خود پشیمان شود،و گر نه...
خلاصه اینکه به قول شهید آوینی:
در جمهوری اسلامی همه آزادند الّا بچه حزب اللهی ها ( افتخاری ها، ده نمکی ها ...)
لینک مستقیم صحبتهای بسیار جالب ده نمکی در اختتامیه جشنواره فیلم فجر با حجم ۹/۲ مگا و فرمت ۳gp
لینک مستقیم صحبتهای آقای افتخاری در بیست وسی با حجم 05/1 مگا وفرمت 3gp
به نام اوکه تنها پناه زندگیم می باشد .
مدتی است که از قافله جا مانده ام ...
وچقدر دلتنگ نوشتنم ... دلتنگ دل دادن و دل گرفتنم ...
باز هم باتو سخن میگویم ای شهید ...
کاش دیروز آنگونه جانت را فدای آرامش امروز من نمی کردی , تاکه آنقدر درآن غرق شوم که فراموش کنم آنچه بر تو گذشت را...
فراموش کنم که برای چه , برای که عزم رفتن کردی ...
که فراموش کنم تو نیز میتوانستی چرتکه بیندازی وحساب کتاب دفتری کنی ...
تو نیز میتوانستی درس ودانشگاه را بهانه کنی ...
میتوانستی مادر وپدر پیرت , همسر و فرزند عزیزت را بهانه کنی ...
تو نیز میتوانستی دلتنگ نگاه همسرت , درآغوش گرفتن فرزندت , غذای گرم مادرت ولبخند زیبای پدرت باشی ... واز ایستادن باز بمانی .
به این می اندیشم که مجبور نبودی تحمل کنی گرمای سوزان جنوب را , رمل های داغ فکه را , تشنگی شلمچه را . .. موج و, وحشت اروند را ...
به این می اندیشم که تو نیز میتوانستی همانند خیلی ها برای دیروز وامروز خودت لقمه بگیری ...
وچه زیبا بی آنکه چرا واما واگر بیاوری رفتی ...
وامروز من چه گستاخانه در مقابل حفظ ارزش هایی که تو برایش جان دادی در مقابل آنچه تو برایش از تمامی لذت ها وزیبایی های دنیایت گذشتی , چرا واما واگر می آورم ...
منی که غریبه ام به صدای گلوله , منی که وحشت میکنم ازدیدن مشتی خون ... منی که تاب غم از دست دادن عزیزی را ندارم ...
منی که تاب بیداری وتشنگی وگرسنگی را ندارم ...
منی که امروز طاقت لحظه ای گرما را ندارم ..
وچه بی انصاف بشری هستم من ...
تو تمامی این ها را تحمل کردی وامروز من چه بی اعتنا از آن میگذرم ...
کاش بفهمم ... .
متن زیر ماحصل درد دل با پدرم است ... با بغضی که در گلو داشت برایم می گفت ... از آن روزها تا به امروز ...
وبلاگ اسرار انتظار:::
افول هر حكومت و تمدنى عللى دارد و غروب آفتاب حكومت و تمدن بزرگ اسلامى در اندلس نيز از اين قانون مستثنى نيست . مهمترين آسيبى كه گريبانگير حكومت مسلمين در اندلس شد و فرجام ناخوشى را براى آن رقم زد، تفرقه و فساد اخلاقى بود و اين نكتهاى استبسيار حايز اهميت كه برابر آموزههاى دينى، بايد از آن عبرت گرفت .
یکی از مهمترین علل غروب خورشيد تابناك تمدن اسلامى را در اندلس باید رواج فساد اخلاقی در اندلس دانست.