این هم قسمت هایی دیگر:
با بچه ها تصمیم گرفته بودیم روز میلاد امام حسن عسکری(ع) برای دخترهای 9 ساله روستا جشن تکلیف بگیریم. این جور که فهمیدیم تا به حال اینچنین برنامه ای در روستا اجرا نشده بود. یک روز قبل در مدرسه به بچه ها گفتیم روز ولادت همراه مادرهاشون بیایند مسجد.
هشت نفر بودند و برای همه شان چادر رنگی تهیه کرده بودیم. چادر ها رو که سر شون میکردند صدای همهمه و خنده بود که از پشت پرده مسجد به گوش می رسید. شب های بعد هم برای دخترهای 9 ساله بقیه روستاها جشن تکلیف گرفتیم.
وقت نماز ظهر که می شد دخترهای 9 ساله روستا با چادر های رنگی گل دار به سمت مسجد می دویدند.ذوق زدگی در چهره شان موج می زد.
------------------------
هفت هشت نفر از خانمهای روستای میان بازار کلاس های عقیدتی حاج حسین رو شرکت می کردند. حاجی هم که دیده بود سطح تحصیلاتشون دیپلم و سیکله پیشنهاد تاسیس اولین هیات روستا رو داده بود. هیات متوسلین به حضرت زهرا(س).
چهارشنبه اولین جلسه برگزار شد. بعد خواندن قرآن و سخنرانی حاج آقا، ذکر مصیبتی هم خوانده شد. صدای گریه کل فضای مسجد و اطراف آن را پر کرده بود!
--------------------------------
روز آخر نهاری که قرار بود از مقر اسکان برایمان بیاورند نرسید. جاده بد بود و هر راننده ای حاضر نبود بیاید.
اهالی که فهمیدند نهار نداریم زحمت کشیدند و نهار آوردند.
ماکارونی با رب. اولین باری بود که ماکارونی رو بدون گوشت و سویا می خوردیم!
هر آنچه داشتند برایمان آورده بودند!
---------------------------------
هادی سال گذشته شده بود مسئول فرهنگی! در روستا دیده بود بزغاله ای به دنبال مادرش می دود تا شیر بخورد ولی مادر از دادن شیر طفره می رود. هادی هم در راستای فعالیت فرهنگی بز مادر را نگاه داشته بود پاهایش را باز کرده بود تا بزغاله راحت بتواند شیر بخورد.
امسال بچه ها هر جا بز و بزغاله ای می دیدند از فعالیت های فرهنگی هادی یاد می کردند!
------------------------
نزدیک روستای میان بازار روستای دیگر بود به نام سیک. وضعیتش از میان بازار بدتر.
بعد از چند روز فهمیدیم بیشتر بچه هایی که به مدرسه می ایند از سیک می آیند!
این همه راه را پیاده می آمدند و نیم ساعت زودتر هم پشت در مدرسه منتظر می ایستادند تا ما بیاییم!
-----------------------------------------
می گفتند که برایشان آب آورده است.
می گفتند با کانال کشی اب کشاورزی فراهم کرده بود.
می گفتند خیلی از اشرار بعد ا ز آن دست از شرارت برداشتند و کشاورزی کردند!
می گفتند اگر می گذاشتند زنده بماند الان خیلی ها سر کار بودند!
عکسش رو زده بودند پشت در مسجد جلگه:
شهید نور علی شوشتری
------------------------------------------
شیعه های منطقه خیلی خوشحال بودند. محمد حسین می گفت عبدالمالک ریگی برای اینکه شیعه ها رامسخره کند گفته بوده اگر امام زمان(عج) شما واقعی است بیاید من را زنده دستگیر کند.
می گفت بدبخت خبر نداشته است که توسط سربازان امام زمان در روز آغاز امامتش ، زنده دستگیر می شود!
شربت و شیرینی بود که شیعیان آن روز پخش می کردند!
-----------------------------------------------------
اولین مسجدی که افتتاح شد مسجد حضرت فاطمه زهرا(س ) بود در روستای زیارت2. مسجد پر از جمعیت بود. حاج علی از حرم حضرت عباس چند کاشی به تبرک اورده بود برای مساجد این چند روستا.کاشی را به دیوار نصب کرده بودند. زیر کاشی نوشته شده بود پنج امامی که تو را دیده اند، دست علم گیر تو بوسیده اند.
کسی از اهالی تا به حال کربلا نرفته بود. آنچنان به کاشی دست می کشیدند و گریه می کردند که گویی حرم حضرت عباس را زیارت می کنند.
-----------------------------------------------
مسجد دومی که افتتاح شد مسجد امام حسین بود از روستای زیارت3. دختر های 9 ساله روستا جشن تکلیف داشتند و شعر می خواندند. پسر های روستا هم به همت بچه های فرهنگی گروه سرود تشکیل داده بودند.
شب هنگامی که بچه ها داشتند با کمپرسی روستا را ترک می کردند اهالی جلوی مسجد فریاد می زدند برادر جهادی تشکر تشکر!
-----------------------------------------
نزدیک به پنجاه ،شصت نفر عقب یک کمپرسی سوار شده بودیم.دیر وقت بود و نشد در مسجد امام حسین سینه بزنیم و فقط روضه خواندیم. از همان اول بچه ها شروع کردند!
سالار زینب
سالار زینب
حسین حسین حسین
بچه ها سینه می زدند و گریه می کردند. کاری نداشتند که ماشین در دل تاریکی بیابان های کویر در چاله چوله می افتد و نمی توانند تعادلشان را حفظ کند.
خیلی شیرین بود در دل تاریکی بیایان ها زمزمه ی بچه ها :
غم عشقت بیابون پرورم کرد، هوای وصل بی بال و پرم کرد
کارگرتم کارگرتم، عشقم اینه در برتم، وقتی که خوب خسته می شم می خوام بگم نوکرتم ...
دعای آخر حاج علی خیلی چسبید:
خدایا این دیوونه ها را دیوونه تر کن!
همه بلند گفتند:
آمین
عفاف و فرهنگ ایرانی
این روزها بحث حجاب و عفاف بر سر زبان هاست، مسئله ای که هر از گاهی اذهان جامعه را به خود مشغول می کند. ولی به راستی مگر چنین مسائلی باید در جامعه ما موضوعیت داشته باشد.
متانت، سنگیی، وقار و حجاب و حیای زن آمیخته با فرهنگ شرقی و به خصوص فرهنگ ایرانی است و زن ایرانی از گذشته های بسیار دور تاریخی از گوهر عفاف و پاکدامنی برخوردار بوده و همواره پوشش زن جزء هنجارهای اجتماعی بشمار می رفته است. برای اثبات مدعای پوشش و حیا در فرهنگ ایرانی می توان اشاره نمود به سنگ نگاره ها و نقش برجسته های برجای مانده از ایران قدیم که نشان دهنده شرایط و اوضاع اجتماعی آن دوران است، مثلا با نگاهی به آثار باقی مانده از دوران هخامنشیان در پارسه )تخت جمشید) و دیگر جایگاه های باستانی، هیچ نگاره ای از زن دیده نمی شود و تنها نقش کنده کاری شدة مردان را مشاهده می کنیم که تماماً لباس و پوشش بر تن دارند. همچنین در اندک آثار باستانی بدست آمده از دوران تاریخی ایران پیش از اسلام که نقش و پیکره زن بر آنها حکّاکی شده است، زنان کاملاً پوشیده به تصویر درآمده و هیچ نشانی از برهنگی در آنها مشاهده نمی کنیم، چنانکه پلوتارک می گوید، ایرانیان در اموری که به بی عفتی مربوط می شود، به شدت حساس بودند. همچنین به گفته ویل دورانت پس از داریوش، هرگز به زنان اجازه داده نمیشد که با مردان آمد و رفت کنند و زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی نامحرمی را ببینند که این رعایت حدود در روابط بین زن و مرد از مشخصه های بارز فرهنگ ایرانی است.
از سایت ما بازدید کنید در صورت تمایل برای تبادل لینک ما را در قسمت نظرات مطلع سازید.
با تشکر
http://ofoghesabz.gigfa.com